عنوان | بازدید |
شعر مورد دار ایرج میرزا! | 684647 |
سوتی های اخیر شبکه 3 و.... | 25944 |
تو عروس کسی اگر بشوی..از زبان شاعران متفاوت|شعر | 21351 |
کوچه های نمناک(شعر بلند ولی بسیار زیبا) | 14735 |
چای دونفره در کنار آتش! | 13233 |
شلوار جاستین بیبر | 12301 |
اسیر عشق | 10175 |
لالبی الا لبت لا بوس الا بوسه ات|شعر | 9517 |
♥بهارنارنج♥
♥تحمل نداره نباشی♥...♥دلی که تو تنها خدا شی♥
نیامدی|شعر
دیر کردی نازنینم کم کَمَک دی میرسد
عمر آذر ماه هم دارد به آخر میرسد
فرصت از کف میرود، امروز و فردا تا به کی؟
فصل عشق و عاشقی هم عاقبت سر میرسد
برگهای دفتر پاییز سرخ و زرد شد
آخرین برگ سفیدِ کهنه دفتر میرسد
زودتر برگرد تا وقتی بجا مانده هنوز
میرود پاییزِ عاشق، فصل دیگر میرسد
مهر و آبان طی شدند و نوبت آذر رسید
نازنینم زودتر، سرما سراسر میرسد
این هوا با عاشقان چندی مدارا میکند
فصل سرما، زوزه ی باد ستمگر میرسد
یک نفر با یک خبر ای کاش امشب میرسید
*مژده می آورد برخیزید، دلبر میرسد*
بیت شعر|دل
صد بار دلم گفت بگو می خواهی اش
ای بر پدر شرم و حیایم ....صلوات..
محبت
بنشانید به لب حرف قشنگ ،
حرف بد وسوسه شیطانست !
و بدانید که فردا دیرست …
و اگر غصه بیاید امروز ،
تا همیشه دلتان درگیرست !
پس بسازید رهی را که کنون ،
تا ابد سوی صداقت برود …
و بکارید به هر خانه گلی ،
که فقط بوی محبت بدهد … !
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : شنبه 21 آذر 1394 |
موضوعات مرتبط : شعر، ، |
برچسب ها : محبت,بهارنارنج,شعر,عاشقانه,زیباترین مطالب,گل,منظره زیبا,باطراوت, |
گفتگوی شلوارها
دو تا شلوار توی خشکشویی
شبی کردند باهم گفت وگویی
یکی از آن دو خیلی شیکتر بود
کمی از آن یکی باریکتر بود
دوتا جیب بزرگ از پشت و رو داشت
همیشه لنگه اش خط اتو داشت
شکیل و خوشگل و ابریشمی بود
از آن اجناس شیک دیلمی بود
خلاصه جنس مرغوبی خفن داشت
کمربندی ز چرم کرگدن داشت
یکی دیگر چروک و ساده تر بود
کمی از آن یکی افتاده تر بود
تمیز و شسته اما بی اتو بود
هم از بالا هم از پایین رفو بود
ادامه در ادامه پست...
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : سه شنبه 17 آذر 1394 |
موضوعات مرتبط : شعر، ، |
برچسب ها : شعر,گفت گوی شلوار ها,شلوار کهنه,شلوار نو, |
:: مشاهده ادامه مطلب :: |
عکسی ز شهید..
عکسی ز شهیدی همه اعصاب مرا ریخت بِهَم
زینب تو سر نعش برادر چه کشیدی ...!
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : جمعه 1 آبان 1394 |
موضوعات مرتبط : شعر، مذهبی، ، |
برچسب ها : شعر,دوبیتی,حضرت زینب در عاشورا,بهارنارنج,, |
ناخلفی نخل...
ما را زمانه گر بشکند ساز میشویم
آن نخل ناخلف که تبرشد زما نبود....
تک بیت مگس |شعر
بگذار که اوقات تو را تلخ کنم گاه
شیرینی بسیار، خوراک مگسان است
"مژگان عباسلو"
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : شنبه 4 مهر 1394 |
موضوعات مرتبط : شعر، ، |
برچسب ها : تک بیت های زیبا,شعر,شعر معاصر,مژگان عباسلو,مگس, |
فاجعه در سرزمین منا
از منا می آورند اخبار داغ دور را
نوحه خوان کو تا بخواند «سعیکم مشکور» را
جامه ی احرام پوشیدند، اما شد کفن
مرگ در هم کرده اینجا خاک را، کافور را
سرزمین وحی در دستان کفر است، ای دریغ
در سیاهی ها فرو بردند کوه نور را
شعله ی این خشم را دشنام هم بی فایده است
پس چه باید کرد آل اینقدر منفور را؟
چاره ای جز مشورت با قبضه ی شمشیر نیست
چون نمی داند طرف غیر از زبان زور را
هم تراز بشکه ی نفت است، لطفا قبرکن
باز بی زحمت بیا و پهن تر کن گور را
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : جمعه 3 مهر 1394 |
موضوعات مرتبط : شعر، ، |
برچسب ها : شعر مسلمان کشی,ال سعود,لعنت, |
دوبیتی عشق
سرایی را که صاحب نیست، ویرانی ست معمارش
دل بی عشق می گردد خراب، آهسته آهسته...
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : یک شنبه 29 شهريور 1394 |
موضوعات مرتبط : شعر، ، |
برچسب ها : عشق,ازدواج,دوبیتی های زیبا, |
شعر رویا
عشوه هایت مست مستم می کند
خـــــنده هایت بت پرستم می کند
حرف هایت بـــوی باران می دهد
آرزوهای مرا جـــــــــان می دهد
چــشم هایت جام لبریز از شراب
می برد از دل قـــرار و صبر و تاب
برق چشمت شعله فانوس عشق
آه تـو طوفــان اقیانوس عــــشـــق
با تو هر شب غــرق رویا می شوم
هـــمچو قطـره محو دریا می شوم
در نــــگاهت حـــرف های صـد کتاب
شوق وصلت می برد از دیده خواب
شعر زیبای ازدواج
انکحتُ... عشق را و تمام بهار را !
زوّجتُ... سیب را و درخت انار را !
متّعتُ... خوشهخوشه رطبهای تازه را
گیلاسهای آتشی آبدار را !
هذا موکّلی...: غزلم دف گرفت، گفت:
تو هم گرفتهای به وکالت سهتار را !
یک جلد... آیه آیة قرآن! تو سورهای!
چشمت «قیامت» است! بخوان «انفطار» را !
یک آینه... به گردن من هست... دست توست،
دستی که پاک میکند از آن غبار را
یک جفت شمعدان...؟! نه عزیزم! دو چشم توست
که بردریده پرده شبهای تار را !
مهریّه تو چشمه و باران و رودسار
بر من بریز زمزمه آبشار را !
ده شرطِ ضمنِ... ده؟! ... نه! بگویید صد! ... هزار!
با بوسه مُهر میکنم آن صدهزار را !
لیلی تویی که قسمت من هم جنون شده
پس خط بزن شرایط دیوانهوار را !
سیامک_بهرام_پرور
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : جمعه 20 شهريور 1394 |
موضوعات مرتبط : شعر، ، |
برچسب ها : شعر,شعرمعاصر,ازدواج,شعر عربی,زیباترین شعر,خوشبختی, |
شعر|یعنی میشه...
یعنی میشه که ما دو تا یه روزی به هم برسیم؟
مهم فقط رسیدنه ، حتی اگه کم برسیم
یعنی میشه خوشی بیاد دور ما توری بکشه؟
به آرزوهاش برسه هر کی که دوری بکشه؟
یعنی میشه شب بشینم دست روی موهات بکشم؟
کاشکی بدونم چقـَدَرباید مکافات بکشم
یعنی میشه که شونه هات فقط پناه من باشه؟
چرا تا حالا نشده ، شاید گناه من باشه
یعنی میشه که دستامون با هم مثه یه رشته شه؟
هر یکیمون برای اون یکی درست مثه فرشته شه
یعنی میشه با هم واسه خوشبختی زحمت بکشیم؟
یه خواب راحت بکنیم ، یه آه راحت بکشیم
یعنی میشه بازم بگی دیوونتم من ، دیوونت؟
دوباره عاشقم بشه اون دل مثل رودخونت
یعنی میشه با هم باشیم من و خدامون و خودت؟
درست مثه تولدم ، درست مثه تولدت
یعنی میشه که جای من فقط روی چشات باشه؟
تکیه کلام تو بازم ، من میمیرم برات باشه؟
یعنی میشه فقط یه بار خدا به ما نگا کنه؟
میگی نمیشه ولی من ، همش میگم خدا کنه
یعنی میشه تو دفترش یه لحظه اسم ما باشه؟
یه چیزی بشکنه فقط ، اونم طلسم ما باشه
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : جمعه 13 شهريور 1394 |
موضوعات مرتبط : شعر، عاشقانه، ، |
برچسب ها : شعرنوشته,عاشقانه,شعر عاشقانه, |
تبریک میلاد امام رضا (ع)
میلاد امام رضا (ع) بر همگان مبارک
من نوشت:یا امام رضا...مارو بطلب بیایم به پابوست...
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : سه شنبه 3 شهريور 1394 |
موضوعات مرتبط : شعر، ، |
برچسب ها : میلاد امام رضا,عکس نوشته امام رضا, |
بی خیال|شعر
می سپارم دل به دریا،بی خیال
می شمارم لحظه ها را،بی خیال
می کشم بر دفتر نقاشی ام
نقش های زشت و زیبا،بی خیال
دوره گردی می شوم هر شب چو باد
ميكنم فکر غزل را،بی خیال
لا به لای آن غزل ها می کشم
سرنوشت خیس خود را،بی خیال
گاه در آشفته بازار دلم
می شوم تنهای تنها،بی خیال
بی خبر از شعر پر تشویش عشق
می کنم خود را تماشا بی خیال
گاه می سازم برای روح خود
نردبانی تا ثریا،بی خیال
گاه از ترس نبود مصرعی
می زنم عمری تقلا،بی خیال
بی خیالم با خود اما با تو من
حرف هایی دارم اما...بی خیال...
رقص تو باید باب میل شاه باشد
با این همه رقاصه در دربار امشب، رقص تو باید باب میل شاه باشد
ای دختر قاجار، من طاقت ندارم ،رقصت بلند و دامنت کوتاه باشد
خلخال در پا کرده ای یا شور بر پا؟
پیچیده عطر گیسویت در قصر حالا
مثل خوره این ترس افتاده به جانم
پایان مجلس شاه خاطرخواه باشد
می چرخی و آئینه های سقف در من، می ایستی، آئینه های سقف در تو
اینکه چه ها آئینه در آئینه دیدم بهتر فقط بینی و بین الله باشد!
از رقصت احساس شعف دارند آن ها ، دور تو جام می به کف دارند آن ها
سربازها دالان برایت باز کردند تا پیش پای تو فقط یک راه باشد
یک چرخ کامل می زنی، سرباز اول...
یک چرخ کـــامل می زنی، ســـرباز آخر...
انگار پشت نرده ها باشی و این سو تصویر تو گاهی نباشد گاه باشد
حالا از این جا مات می بینم تنت را، حالا نمی بینم از این جا دامنت را
حالا تو با یک مرد گرم رقص هستی از دور پیدا نیست، شاید شاه...
@محمد حسین ملکیان (فراز)
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد |