عنوان | بازدید |
شعر مورد دار ایرج میرزا! | 684647 |
سوتی های اخیر شبکه 3 و.... | 25944 |
تو عروس کسی اگر بشوی..از زبان شاعران متفاوت|شعر | 21351 |
کوچه های نمناک(شعر بلند ولی بسیار زیبا) | 14735 |
چای دونفره در کنار آتش! | 13234 |
شلوار جاستین بیبر | 12301 |
اسیر عشق | 10175 |
لالبی الا لبت لا بوس الا بوسه ات|شعر | 9518 |
♥بهارنارنج♥
♥تحمل نداره نباشی♥...♥دلی که تو تنها خدا شی♥
تقلبی+عکس(در ادامه ی مطلب)
فک کنم باید آموزش پرورش تدبیری بیاندیشه
واسه این هوش و زکات
سرشار دانش آموزان و دانشجویان
در جهت پیشبرد امر مهم تقلبی!!!!
تصویر در ادامه پست..
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : دو شنبه 3 مهر 1391 |
موضوعات مرتبط : طنز، ، |
برچسب ها : تقلب امتحان,طنز,تقلب,خفن ترین تقلب,عکس خنده دار,مطالب طنز, |
:: مشاهده ادامه مطلب :: |
درس حسن به معلم
سخت آشفته و غمگین بودم...
به خودم میگفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند
درس و مشق خود را… باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من ... و حسابی ببرند…
خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم..
چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !
اولی کامل بود،
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم...
سومی می لرزید...
خوب، گیر آوردم !!!
دفتر مشق حسن گم شده بود
آنطرف، نیمکتش را می گشت
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : دو شنبه 3 مهر 1391 |
موضوعات مرتبط : شعر، سهراب سپهری، ، |
برچسب ها : دفتر مشق حسن,شعر,معلم,روز خشم,بهارنارنج, |
:: مشاهده ادامه مطلب :: |
رفتار ما درخانه و بیرون...
امروز با مردی که در حال عبور بود برخورد کردم
اووه! معذرت میخوام. من هم معذرت میخوام. دقت نکردم ...
ما خیلی مؤدب بودیم
من و این غریبه خداحافظی کردیم
و به راهمان ادامه دادیم
کمی بعد از آنروز، در حال پختن شام بودم
فرزندم خیلی آرام کنارم ایستاد
همین که برگشتم به او خوردم و تقریبا انداختمش
با اخم گفتم:
" اه ! از سر راه برو کنار – چرا تو دست و پامی"
قلب کوچکش شکست و رفت
نفهمیدم که چقدر تند حرف زدم
وقتی توی رختخوابم بیدار بودم
صدای درونم گفت: وقتی با یک غریبه برخورد میکنی، آداب معمول را رعایت میکنی
اما با بچه ای که دوستش داری بد رفتار میکنی...
در خانه با آنهایی که دوستشان داری چطور رفتار می کنی؟!
آیا میدانستید که اگر فردا بمیرید
شرکتی که در آن کار میکنید
به آسانی درظرف یک روز برای شما جانشینی می آورد؟
اما خانواده ای که به جا میگذارید
تا آخر عمر فقدان شما را احساس خواهد کرد.
و به این فکر کنید که ما خود را وقف کار می کنیم و نه خانواده مان .....
"چه سرمایه گذاری ناعادلانه ای"
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : یک شنبه 2 مهر 1391 |
موضوعات مرتبط : داستانک، ، |
برچسب ها : داستانک,داستان کوتاه,زندگی,بهارنارنج,ندای درونی,رفتار در خانه,رفتار ما, |
بدون شرح...........ابوالفضل و ریحون)))))
....................................
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : یک شنبه 2 مهر 1391 |
موضوعات مرتبط : طنز، ، |
برچسب ها : ابوالفضل تقیان,ریحانه تقیان,جیگرای عمه, |
:: مشاهده ادامه مطلب :: |
جیگر عمه
اینم عکس جیگر عمه اش؛ قربونت بشه عمه....
فداش بشم امروز میره کلاس اول این عکس هم مال کوچولویی هاشه...
:: بقیه تصاویر قشنگ در ادامه مطلب ::
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : سه شنبه 20 شهريور 1391 |
موضوعات مرتبط : عاشقانه، ، |
برچسب ها : ابوالفضل تقیان,علیرضا موسوی,بهارنارنج,عمه,شخصی,عکس,شهرفرنگ, |
:: مشاهده ادامه مطلب :: |
دل...خاطره
چه شباهت عجیبی بین ماست!
من (دل شکسته ام)
وتو هم
دل (شکسته ای)....
نه «خاطره ات» را ...!
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : یک شنبه 19 شهريور 1391 |
موضوعات مرتبط : عاشقانه، ، |
برچسب ها : عاشقانه,عکس عاشقانه,شعر,متن غم انگیز,جدایی,بهارنارنج,شعر,دلنوشته, |
فضول
از بابا پرسیدم:بچه چه جوری میاد تو شکم مامانش؟
بابا کمی فکر کرد و گفت: بیا بریم تو حیاط........!
به حیاط رفتیم بابا یکی از بته گل رو نشون داد و گفت: این بته اول یک تخم کوچک بوده!
بعد این تخم رو تو زمین کاشتیم!بعد بهش آب دادیم و بعد از مدتی بزرگ شد
و حالا شده این بته بزرگ که میبینی!منم تخم رو تو شکم مامانت کاشتم و بعد تو آمدی ....
پرسیدم:با دست کاشتی یا با بیلچه؟بابا کمی رنگ به رنگ شد و
گفت:با یک جور بیلچه مخصوص.
پرسیدم:پای من هم آب دادی؟گفت:آره پسرم! آب هم دادم.
پرسیدم:با آب پاش یا با شیلنگ؟بابا نگاه تندی به من کرد و جواب نداد.....
نمیدانم چرا عصبانی شده بود؟گفتم من باید بدونم!گفت:با شلنگ!!!!!!!
پرسیدم:خودتون آب دادین یا مش رضا باغبون؟
بابا یک دفعه برگشت و یه چک زد تو گوشم و گفت: برو گم شو پدر سوخته کره خر!!
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : شنبه 18 شهريور 1391 |
موضوعات مرتبط : داستانک، طنز، ، |
برچسب ها : داستانک,داستان طنز,جک,چجوری به وجود اومدیم,بهارنارنج,جک جدید, |
آزمایش کن
یک عدد از ۱ تا ۹ انتخاب کن... اونو در ۳ ضرب کن...
حاصل رو با 3 جمع کن..عدد بدست آمده رو باز در3 ضرب کن!
یک عدد دو رقمی بدست میاد دو رقمه این عدد رو با هم جمع کن..
عددی که بدست میاد خیلی دوستت داره
۱) بابات
۲) مامانت
۳) داداشت
۴) خواهرت
۵) معلمت
۶) همسایت
۷)داییت
۸) بابابزرگت
۹) بهارنارنج جونت
۱۰) دوستت
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : پنج شنبه 16 شهريور 1391 |
موضوعات مرتبط : طنز، ، |
برچسب ها : مسابقه,بهارنارنج,عکس دختر,شیطنت,مسابقه نارنجی,شعر, |
گرفین
کشف لاشه ی موجود افسانه ای تخت جمشید "گرفین"
در کرانه دریاچه ارومیه!
خیلی جالبه حتما ببینین
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : پنج شنبه 16 شهريور 1391 |
موضوعات مرتبط : داستانک، ، |
برچسب ها : گرفین,اکواریون کوروش,مطلب زیبا,عجیب,عجیب ترین موجود ها, |
:: مشاهده ادامه مطلب :: |
زنگ تلفن
دخترک گوشی رو بر میداره - سلام . کیه؟
سلام دختر خوشگلم منم بابایی! مامانی خونه است؟ گوشی رو بده بهش
نمیشه
چرا؟
چون با عمو محسن رفتن تو اطاق خواب طبقه بالا در رو هم رو خودشون بستن
اندکی سکوت
عمو محسن نداریم؟
چرا داریم. الآن پهلو مامانه
ببین عزیزم. اینکاری که میگم بکن. برو بزن به در و بگو بابا اومده خونه
چشم بابا
چند دقیقه بعد
بابا جون گفتم
خوب چی شد؟
هیچی. همینکه گفتم یهو صدای جیغ مامانم اومد بعد با عجله از اطاق اومد بیرون همینطور
که از پله ها می دوید هول شد پاش سر خورد با کله اومد پایین. نمیدونم چرا تکون نمیخوره
دیگه؟
خوب عمو محسن چی؟
عمو محسن از پنجره پرید توی استخر. ولی پری روز آب استخر رو خودت خالی کرده بودی یک
صدای بامزه ای داد نگو! هنوز همون طور خوابیده
استخر؟ کدوم استخر؟ ببینم شماره ******** نیست؟
!نه
ببخشین مثل اینکه اشتباه گرفتم
الو بابا قطع نکن ا........لو الو
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : یک شنبه 12 شهريور 1391 |
موضوعات مرتبط : داستانک، ، |
برچسب ها : داستانک,داستان کوتاه,تلفن,زنگ اشتباهی,گوشی,بابا,مامان, |
مضرات اهنگ زن(سرکار)
پسره ی منگل اومده توی خدماتی به من میگه: برام توی فلشم آهنگ میریزی؟!(با لحجه ی غلیظ لری)
بهش گفتم چه اهنگی؟؟؟!!!
(حین سوالی که پرسیدم داشتم فکر میکردم ایا ما توی خدماتی فلش هم پر میکنیم یا نه؟؟؟!کارما هست یا نیست؟؟!!
)
برگشت گفت: آهنگ....آهنگه مهستی...هایده...گوگوش...ووو....هرچی خودت دوست داری!!!!!
(پسره ی احمق)بهش گفتم: نداریم آقا بفرمایید بیرون!
فقط کافی بود یه چیز دیگه بگه که زیر فوشش کنم عوضی رو...!
حالا بگو تو اگه آدم بودی هزار تا مشکل کوفتیه انحراف جنسیه...(نقطه چین) نداشتی که نمی گفتی ...هایده و مهستی وسگ ها و گربه ها رو برام بریز....!
مرتیکه یه خواننده ی مرد نگفت همه زن گفت!!!!...
آخه اسکل نشان، تو می فهمی هایده چی میخونه؟؟؟!!!! که میخوای گوش بگیری!
جز اینکه خوش خو شانت میشه صداشو بشنوی ...!
آه نکبت....
مرد است دیگر....
مـــــــــــــرد است دیگر...
گاهی تنــــــد میشود گاهی عاشقانه میگوید!!
غرورش آسمان و دلش دریاست...
تو چه میدانی ازبغض گلو گیر کرده یک مـــــــــــــرد!!
تو چه میدانی که شایــــــد چشمانت دنیای او شده..
تو چه میدانی از هق هق شبانه او
که فقط خودش خبــــــــــردارد و بالشش!!!!
مـــــــــــــرد را فقط مـــــــــــــرد میفهمد و مـــــــــــــرد :|
اصلا قبول ندارم هرکی دلش با کسی صاف باشه حتما طرف رو می فهمه و درک میکنه....
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : دو شنبه 6 شهريور 1391 |
موضوعات مرتبط : عاشقانه، دلـنوشته، ، |
برچسب ها : مرد,غرور,مرد است دیگر,درک,بغض,چشمان,بهارنارنج,هق هق شبانه, |
صفحه قبل 1 ... 54 55 56 57 58 ... 63 صفحه بعد |