عنوان | بازدید |
شعر مورد دار ایرج میرزا! | 684650 |
سوتی های اخیر شبکه 3 و.... | 25944 |
تو عروس کسی اگر بشوی..از زبان شاعران متفاوت|شعر | 21351 |
کوچه های نمناک(شعر بلند ولی بسیار زیبا) | 14736 |
چای دونفره در کنار آتش! | 13235 |
شلوار جاستین بیبر | 12304 |
اسیر عشق | 10178 |
لالبی الا لبت لا بوس الا بوسه ات|شعر | 9519 |
♥بهارنارنج♥
♥تحمل نداره نباشی♥...♥دلی که تو تنها خدا شی♥
نزار برم
چرا آدما نمیدونن، بعضی وقتا " خدافظ "
یعنی
سرمو بچسبون به سینت و بگو :
بیخود کردی میگی خدافظ
مگه میذارم بری ؟
مگه الکیه ؟
چرا نمی فهمن نمی خوای بری؟؟!
چرا میزارن بری؟؟!
دختر است دیگر...........
دختر است دیگر
گاهی دلش می خواهد بهانه های الکی بگیرد
به هوای آغوش تو
شانه های تو
که بعد تو
آروم
آروم آروم
در گوشش زمزمه کنی :" ببین ، من عاشقتم "
اره واقعا اینو فقط جنس زن میتونه درک کنه وبس.......
نگهبانها|طنز
میگن که یه روز نگهبان بهشت میره پیش خدا گلایه میکنه که:
آخه خدا، این چه وضعیه آخه؟
آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم... امروز تمیز میکنم ، فردا دوباره پر از پوست تخمه و پسته و هسته هندونه و پوست خربزه است!
یک سری شون حوری های بهشت را با تهدید آوردن خونه شون و اونارو "سرکار" گذاشتن و شیتیلی میگیرن.
بقیه حوری ها هم مرتب میگن مارو از لیست جیره ایرانیها بردار که پدرمونو درآوردن، اونقدر به ما برنج دادن که چاق شدیم و از ریخت افتادیم.
اتحادیه غلمان ها امضاء جمع کرده که اعضا نمیخوان به دیدن زنان ایرانی برن چون اونقدر آرایش کردن و اسپری مو سرشون زدن که هاله تقدسشون اتصالی کرده و فیوزش سوخته
در ضمن خانمهای ایرونی از غلمانها مهریه میخوان.
هفته پیش هم چند میلیون نفر تو چلوکبابی ایرانیها مسموم شدن ودوباره مردن.
چند پزشک ایرونی به حوری ها بند کردن که الا و بلا بیایید دماغتونوعمل کنیم.
خدا میگه:
ای فرشته من! ایرانیان هم مثل بقیه، آفریده های من هستند و بهشت به همه انسان ها تعلق داره. اینها هم که گفتی، خیلی بد نسیت!
مردی برو یک زنگی به نگهبان جهنم بزن تا بفهمی درد سر واقعی یعنی چی!!!
نگهبان بهشت میره زنگ میزنه به نگهبان جهنم ... دو سه بار میره روی پیام گیر تا
جهنم، بخش ایرانیان بفرمایید؟
نگهبان بهشت میگه: آقا سرت خیلی شلوغه انگار؟
نگهبان جهنم آهی میکشه و میگه: نگو که دلم خونه... این ایرونیها
اشک منو در آوردن به خدا! میخوام خودمو بازنشست کنم خدایی!!!
شب و روز برام نگذاشتن! تا صورتم رو میکنم این طرف، اون طرف یه آتیشی به پا میکنن!
تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتیش بازی!...
حالا هم که... ای داد!!! مرتیکه ییییییی......!!!!!!چیکار به اون داری!!!!!؟؟؟؟؟
نگا تو رو قرآن داره سربسر زنای طبقه هفت میذاره
سرشو کرده تو حموم ذوبشون!!
اونورم اعتراضه چند تاشون که روی زمین مهندس بودن میگن پل صراط ایراد فنی داشته که اونا افتادن تو جهنم!!
دارن امضا جمع میکنن که پل باید پهن تر بشه!!
هوووووووووووووو!!! آقا نکککککن!!!! بهت میگم نکن بی نا......!!! !!
لعنتی بیام چوب اتیشی به......!!!!!
اوخ اوخ! من برم .... اینها دارن آتیش جهنم رو خاموش میکنن
کنکور
سلام بچه ها کنکور رو دادم ولی واقعا نمی دونم خوب میشه یا نه
همین الان یه کوچولو برام دعا کنین همین دورو ورای شهر خودمون قبول بشم
ممنونم..........
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : دو شنبه 6 شهريور 1391 |
موضوعات مرتبط : دلـنوشته، ، |
برچسب ها : کنکور,دعا,عکس عاشقانه,عکس متحرک دخترانه, |
ناراحتم.........
دیروز یکی رو ناراحت کردم یه آدم عزیز رو ....
خودمم یه دنیا به خاطرش غمگینم
خداکنه منو ببخشه
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : شنبه 21 مرداد 1391 |
موضوعات مرتبط : دلـنوشته، ، |
برچسب ها : تصویر متحرک دخترانه,تصویر متجرک ناراحت,بهارنارنج,غم,خاطره,ناراحت, |
ههههههههههههه
امروز یه دختره اومده بود و استاد رو گرفته بود به التماس که تورو خدا بیا و قبولم کن
استاد تو درسشفقط مونده بود خم شه پای استاد رو ببوسه
دیروز عصر هم یکی یکی این دانشجو های خل و چلش
میومدنسراغشو می گرفتن و یکی یکی هم باید جواب پس می دادم!
خودم هنوز هول هستم ایناهم که بیشتر منو دیوونه میکردن
...انداخته بودش اینقدر التماس کرد که اشکمو دراورد
دیوونه مون کرده بود یکریز التماس میکرد
یه اوضاع مسخره ای دارم که فقط خودم میدونم میشینم وهر هر به خودم میخندم
روز اول که رفتم سرکار یکی زنگ زد استاد بهم گفت جواب بده گوشی رو برداشتم مرده پشت تلفن گفت: سلام...جواب دادم بعد گفت خسته نباشی گوشی رو گرفتم سمت استاد گفتم میگه قنواتی....
استاد گفت کی؟ گفتم میگه قنواتی ام...
بعد که گوشی رو گرفت و صحبت کرد وقطع کرد بهم گفت: گفته بود خسته نباشی نه قنواتی!!!!
وارفتم خنده ام گرففففففففففففت از خودم......
روز بعد هم قرار بود برم کلید در رو از آژانس سر کنار خدماتی بگیرم یه ماشین هم شبیه ماشین استاد همونجا بود
ولی خودش نبود رفتم گفتم کلید رو میخوام اورد و بهم داد و پرسید منشیش ای؟(منشی اش هستی)جواب دادم نه ماشینش نیس وپریدم اومدم دم در و بازش کردم
یه دفعه فهمیدم ازم پرسیده منشیه استادی ومن چروپرت تحویلش دادم...
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : دو شنبه 26 تير 1391 |
موضوعات مرتبط : طنز، ، |
برچسب ها : سرکار,سوتی های خنده دار,خنده,طنز,, |
سرکار
سلام
من امروز توی یه خدمات کامپیوتری استخدام شدم همش به فکر کنکور و درس ودانشگاهمم... اخه ممکنه نتونم به درسم برسم البته کتاب هم باخودم میبرم ولی خب بازم نمیشه ی هوقت شلوغ میشه تازه توی خونه هم کلی ژست میگیرم که با من حرف نزنید من شاغلم...هههههههه
من اولین بارمه که یه جایی کار میکنم تصمیم دارم مثل یه خانم متشخص و متین رفتار کنم اخه خیلی جاها که بعضیخانما کار میکنن از خودشون خیلی بیخود میشن البته فقط بعضی از خانما....
اخه مردا و پسرایی هم که میان اینجا همشون لوس و بیخودن البته بیشترشون...
منم مثل برج زهرمار هرچی بیشتر نیششون دوباز میکنن بیشتر اخم میکنم خوشم میاد پوزه شونو به خاک میمالم صاحب خدماتی استاده نمیدونم چیه دانشگاه هم همینجا پیش خدماتیه...این دانشجوهای لوس میانم پدر مارو در میارن...
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : یک شنبه 25 تير 1391 |
موضوعات مرتبط : دلـنوشته، ، |
برچسب ها : سرکار,منشی,روز اول کار,لوس,اخم,بهارنارنج,, |
قهر
نگه دگر بسوی من چه می کنی؟
چو در بر رقیب من نشسته ای
به حیرتم که بعد از ان فریب ها
تو هم پی فریب من نشته ای
به چشم خویش دیدم ان شب ای خدا
که جام خود به جام دیگری زدی
چو فال حافظ آن میانه باز شد
تو فال خود به نام دیگری زدی
برو...برو...بسوی او مرا چه غم
تو افتابی...او زمین...من اسمان
بر او بتاب زآنکه من نشسته ام
به ناز روی شانه ی ستارگان
بر او بتاب زآنکه گریه می کند
در این میانه قلب من به حال او
کمال عشق باشد این گذشت ها
دل تو مال من، تن تو مال او
تو که مرا به پرده ها کشیده ای
چگونه ره نبرده ای به راز من
گذشتم از تن تو زآنکه در جهان
تنی نبود مقصد نیاز من
اگر بسویت اینچنین دویده ام
به عشق عاشقم نه بر وصال تو
به ظلمت شبان بی فروغ تو
خیال عشق خوشتر از خیال تو
کنون که در کنار او نشسته ای
تو وشراب و دولت وصال او
گذشت رفت و ان فسانه کهنه شد
تن تو ماند و عشق بی زوال او...
"فروغ فرخزاد"
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : شنبه 24 تير 1391 |
موضوعات مرتبط : شعر، عاشقانه، ، |
برچسب ها : قهر,عاشقانه,غم,شعر,فروغ فرخزاد, |
سفر..
ما چـــون دو دریچــه رو بـــروی هم
آگـــاه زهـــر بگو مگــــوی هــــم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هـــرروز قــــرار روز آینـــده
عهــد آینه ی بهشــت اما...آه
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه
اکنون دل من شکسته و خستست
زیرا یکی از دریچه ها بسته ست
نه مهــر فسون نه ماه جادو گــر
نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد...!
"مهدی اخوان ثالث"
عاشقی
یکی یه جایی نوشته بود عشق مرده....عشق رو کشتن!
ولی بنظر من باید میگفت ای کاش عشق میمرد اگه بمیره بنظر من بهتره!! بخدا بهتره !
چرا باید همچین چیز مقدسی بیفته توی دست آدمای عوضی که بشه مضحکه ی دستشون...؟
وقتی ادم عاشق میشه همش به فکر عشقشه....وقتی صداشو میشنوه استرس سرتاپای وجودشو فرا میگیره
نمیدونه چیکار کنه دست و پاشو گم میکنه دوست داره هیچکس نباشه تا راحت بهش فک کنه
باخودش ببرش توی رویا هاش....
توی عمق رویا با عشقش سرمیکنه یه لحظه که به خودش میاد میبینه بازم تنهاست و عشقش کنارش نیست
این بدترین لحظه ست واسه یه عاشق که ببینه عشقش کنارش نیست.
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : شنبه 17 تير 1391 |
موضوعات مرتبط : دلـنوشته، ، |
برچسب ها : عاشقانه,شعر,بهارنارنج,عاشق,نظر راجب عاشقی,عشق چیست,عاشقی چیست؟, |
عکس مورد علاقه ام
عاشق این عکسم!!!!
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : چهار شنبه 14 تير 1391 |
موضوعات مرتبط : عاشقانه، ، |
برچسب ها : عکس,عشق,عکس عاشقانه,عکس متحرک,عکس عاشقونه کارتونی, |
گفتگو...
"گفتگو"
من میگم بهم نگاه کن
تو میگی که جون فدا کن
من میگم چشمات قشنگه
تو میگی دنیا دورنگه
من میگم چقدر تو ماهی
تو میگی اول راهی
من میگم بمون همیشه
تو میگی ببین نمیشه
من میگم خیلی غریبم
تو میگی نده فریبم
من میگم خوابتو دیدم
تو میگی دیگه بریدم
من میگم هدف وصاله
تو ولی میگی محاله
من میگم یه عمره سوختم
تو میگی قلبمو دوختم
من میگم چشماتو وا کن
تو میگی منو رها کن
من میگم خیلی دیوونه ام
تو میگی آره میدونم
من میگم دلم شکستست
تو میگی خوب میشه خستست
من میگم بشین کنارم
تو میگی دوست ندارم
من میگم بهم نظر کن
تو ولی میگی سفرکن
من میگم واسم دعا کن
تو میگی نذر رضا کن
من میگم قلبمو نشکن
تو میگی من میشکنم من
من میگم واست میمیرم
تو میگی نمیپذیرم
من میگم شدم فراموش
تو میگی نرفتم از هوش
من میگم که رفتم از یاد
تو میگی نمرده فرهاد
من میگم باز شدی حیرون
تو میگی بیچاره مجنون
من میگم ازم بریدی
تو میپرسی ناامیدی
من میگم واسم عزیزی
تو میگی زبون میریزی
من میگم تو خیلی نازی
تو میگی غرق نیازی
من میگم دلم رو بردی
تو میگی به من سپردی؟
من میگم کردم تعجب!
تو میگی دیگه بگو خب!؟
من میگم تنهایی سخته
تو میگی این دست بخته
من میگم دل تو رفته
تو میگی هر روز هفته
من میگم راه تو دوره
تو میگی چاره عبوره
من میگم میخوام بشم گم
تو میگی حرفای مردم
من میگم نگذری ساده
تو میگی آدم زیاده
من میگم دل به تو بستن؟!
تو میگی اینقده هستن!
من میگم تنهام میزاری؟
تو میگی طاقت نداری
من میگم خدا به همرات
تو میگی چه تلخه حرفات
من میگم اهل بهشتی
تو میگی چه سرنوشتی
من میگم تو بی گناهی
تو میگی چه اشتباهی
من میگم که غرق دردم
تو میگی میخوام بگردم
من میگم چیزی میخواستی
تو میگی تشنه ی راستی!
من میگم برو کنارش
تو میگی رفته پیش یارش
من میگم باتو چیکار کرد؟
تو میگی کشت و فرار کرد
من میگم چیزی گذاشته؟
تو میگی دو خط نوشته!
من میگم بختش سیاهه
تو میگی اون بی گناهه
من میگم رفته که حالا؟!
تو میگی مونده خیالا
من میگم میاد یه روزی
تو میگی داری میسوزی؟
من میگم رنگت چه زرده!
تو می پرسی برمیگرده؟
من میگم بیاد الهی
تو میگی که خیلی ماهی
من میگم ماهت سفر کرد
تو میگی تو رو خبر کرد
من میگم هرکی با ماهش
تو میگی بار گناهش
من میگم تو بی وفایی
تو میگی بریم یه جایی
من میگم دلم اسیره
تو میگی نه خیلی دیره
من میگم خدا بزرگه
تو میگی زندگی گرگه
من میگم عاشق پرنده ست
تو میگی معشوق برنده ست
من میگم خدانگهدار
تو میگی تا چی بخواد یار
من میگم که تا قیامت
برو زیبا به سلامت...!
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : دو شنبه 12 تير 1391 |
موضوعات مرتبط : شعر، عاشقانه، ، |
برچسب ها : گفتگوی بلند,عاشق و معشوق,عاشقانه,بهارنارنج,شعر,شعر عاشقانه,عکس عاشقانه, |
صفحه قبل 1 ... 55 56 57 58 59 ... 63 صفحه بعد |