مطالب محبوب
عنوان | بازدید |
شعر مورد دار ایرج میرزا! | 684642 |
سوتی های اخیر شبکه 3 و.... | 25942 |
تو عروس کسی اگر بشوی..از زبان شاعران متفاوت|شعر | 21345 |
کوچه های نمناک(شعر بلند ولی بسیار زیبا) | 14733 |
چای دونفره در کنار آتش! | 13227 |
شلوار جاستین بیبر | 12300 |
اسیر عشق | 10174 |
لالبی الا لبت لا بوس الا بوسه ات|شعر | 9508 |
♥بهارنارنج♥
♥تحمل نداره نباشی♥...♥دلی که تو تنها خدا شی♥
اصرار نکن
اصرار نکن... ما شدنِ ما شدنی نیست
تردید نکن... این گره ها وا شدنی نیست
این مثنوی حسرت و بغض و غم و آهم
در دفتر اشعار دلت جا شدنی نیست
صد ابر اگر تا ابد الدّهر ببارند
این برکه ی قحطی زده دریا شدنی نیست
در فرش غزل نقش تو را بافته ام تا
این فاصله را پر کنم... اما شدنی نیست
کم وعده بده... موعد انگور گذشته است
این غوره ی هجر است که حلوا شدنی نیست
دلبسته ی مویی شده ام... سرنخ این عشق
در خرمن گیسوی تو پیدا شدنی نیست
من دور تو می گردم و می گردم و این دور
هر چند محال است... ولی ناشدنی نیست
محمد عابدینی
نظرات شما عزیزان:
چقدر عکس این پستت رو دوس دارم
پاسخ:بوس خواهری
پاسخ:بوس خواهری
رسول
ساعت2:32---20 اسفند 1393
در وصف دو چشمانت، دیشب غزلی گفتم
پایان نرسیده بود، بسته شد زبان من
محو رنگ چشم تو، پلکی زدی و بستی
در حسرت آن مژگان، ایستاد زمان من
درمانده ز وصف چشم، گیسوی تو یادآمد
اما چه سبب بیخود، بی حسه روان من
هیپنوتیزم چشمانت، بد مست به خوابم کرد
هرچه گفته می گویم، همچون این فغان من
رَه بسته ز چشمانم، چشمان قشنگ تو
واله ای پریشانم، خوش بُرید امان من
هر چه دیده شد، شد تو، هر شنیده ای وز تو
جانم که اسیر تو، چشمت آسمان من! ..
پاسخ:بسیار زیبا بود :)
پایان نرسیده بود، بسته شد زبان من
محو رنگ چشم تو، پلکی زدی و بستی
در حسرت آن مژگان، ایستاد زمان من
درمانده ز وصف چشم، گیسوی تو یادآمد
اما چه سبب بیخود، بی حسه روان من
هیپنوتیزم چشمانت، بد مست به خوابم کرد
هرچه گفته می گویم، همچون این فغان من
رَه بسته ز چشمانم، چشمان قشنگ تو
واله ای پریشانم، خوش بُرید امان من
هر چه دیده شد، شد تو، هر شنیده ای وز تو
جانم که اسیر تو، چشمت آسمان من! ..
پاسخ:بسیار زیبا بود :)
نهههههههههههه
آجییییییییی!
|