عنوان | بازدید |
شعر مورد دار ایرج میرزا! | 684653 |
سوتی های اخیر شبکه 3 و.... | 25947 |
تو عروس کسی اگر بشوی..از زبان شاعران متفاوت|شعر | 21354 |
کوچه های نمناک(شعر بلند ولی بسیار زیبا) | 14739 |
چای دونفره در کنار آتش! | 13237 |
شلوار جاستین بیبر | 12307 |
اسیر عشق | 10181 |
لالبی الا لبت لا بوس الا بوسه ات|شعر | 9524 |
♥بهارنارنج♥
♥تحمل نداره نباشی♥...♥دلی که تو تنها خدا شی♥
لحظه ها
لحظـــههاست که آدمی را هیـــچ و پـــوچ میکند.
لحظــــههاست که انسان را فرســــوده و خستـــه از زندگانی میکند.
لحظــــههاست که عـــمــــر ما را به پایـــــان میرسانند.
و لحظـــــههاست که انســــان را فـــریـــب میدهند.
بیاییــــد از پــس لحظــــهها بگـــریــــزیـــم.
به امیــــد لحظــــه بعدی زندگــی نکنیم.
اینگونـــه بیندیشیــــم که انگـــار لحظـــه بعدی راه مــــــا نیســت.
و از همین لحظــــه لذت ببریم... نه به امیـــد لحظـــــه بعـــدی
عــاشـــق آدمـــایی ام که دلی دارند مثل دریـــا وسیــع و عمیـــق...
وجودشـــون یه پنـــاه قرص و محکــــم واسه خستگی هاتیـــه ....
مـــرهم واسه زخــــم های دلت از همه دنیـــا هم که پــــر باشــــه
با واژه واژه کلامشــــون آروم می گیـــــری...!
امیدوارم همیشه اطرافطون کسایی رو داشته باشید که بهتون امید میدن...همیشه امیدوار باشید.
چرخه روزگار
میدونین قضیه اش چیه؟؟؟
ادما میدوئن که به چیزی یاجایی برسن..واسه خاطر اون هدفشون از همه چی میگذرن
یه بدبختی مث منو تورو پرت میکنن پایین.....که خودشون به جایی برسن...
چرخه ی روزگار یعنی همین ... پله هارو بالا میری یهوی تلپی میخوری زمین...میبینی اشتباه رفتی!
تهشم که خوابیدن لای یه وجب خاکه....
بیاید سعی کنیم به اطرافیانمون بیشتر اهمیت بدیم بیاین بخاطر منافع خودمون رابطه هارو خراب نکنیم!
بیاید دل کسی رو نشکونیم...
اندوه(فاضل نظری)
همراه بسیار است، اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها، این هم غمی نیست
دلبسته اندوه دامنگیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست
کار بزرگ خویش را کوچک مپندار
از دوست دشمن ساختن کار کمی نیست
چشمی حقیقت بین کنار کعبه می گفت
«انسان» فراوان است، اما «آدمی» نیست
در فکر فتح قله قافم که آنجاست
جایی که تا امروز برآن پرچمی نیست..
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : شنبه 21 تير 1393 |
موضوعات مرتبط : شعر، فاضل نظری، ، |
برچسب ها : فاضل نظری,شعرمعاصر,اندوه, |
دوستت دارم
تو را در طبیعــــت بکــــر چون یــــاس
و در افکـــــــــارم از احســـــــاس
در انــزوای تنهـــایی بی حـــد
تو را در شبــانه ی لبخنــد
تا صبـــح دور و به اندازه ی یک جرعــه خـــدا
دوستـــــــــت میـــــــــــــدارم!
امیدوارم کسی که لایق دوست داشتن باشه رو پیدا کرده باشید!
شعر زیبای فاضل نظری
بعد از این بگــــذار قلب بیقـــــراری بشکنــــد
گل نمـــی روید چه غم گر شاخســــاری بشکنــــد
بایـــد این آیینـــه را برق نگاهـــی می شکســـت
پیش از آن ســـاعت که از بار غبـــاری بشکنــــد
گـــر بخواهم گل برویـــد بعد از این از سینـــه ام
صبــــر باید کـــرد تا سنگ مــــزاری بشکنــــد
شانـــه هایم تـــاب زلـــفت را ندارد پس مخــــواه
تختـــه سنگـــی زیر پــــای آبشــــاری بشکنــــد
کـــاروان غنچــــه های ســـرخ روزی می رســـد
قیمـــت لبهـــای سرخـــت روزگـــــاری بشکنــــد!
جاخالی!

بعضیـا بـه مـــا نمـــی خــــوردن ! مـــا جـا خـــالــی دادیــــم
خـــوردن بـــــه شمــــا....مبــــارکتـــــون باشـــه!
اگر....
اگر قولی دادید، به آن عمل کنید
اگر عشقـی دارید، قـدرش را بدانید
اگر گفتید تماس میگیرید، این کار را بکنید
اگر کسی به شما اعتماد کرد،به آن احترام بگذارید
اگر اشتبـــاهی مرتکـــب شـــدیــد، عـــذرخواهـی کنید
اگـــــر درطلــــب اعتمـــــاد هستیــــد به دستــــش بیــــاورید!
امیدوارم همیشه بهترینها باشید...
مرد ایده آل
یک مـــرد ایــــده آل کسی نیســت که بیشتـــرین ثـــروت
و جـــذاب تــــرین ظــــاهر را داشتـــه باشـد
بلکه کســـی است که بداند چگونه لبخنــد بر لبانتـــان بنشـــانـــد
و هـــر روز و همــــه روز و تا ابد مراقبتــــان باشد و آرامشتــــان باشد...
تنفس...
تا حــــالا شــده حس کنیــــد هوا کمــــه بـــرای نفس کشیـــدن
یه جور حس خـاص که هرچی نفس بکشی بـاز ریه هـات نیـاز به اکسیــژن داشتـــه باشــه
یه چیـــزی ته قلبــت سنگینــی کنـــه بهت احســـاس خالــــی بودن از هر حســـی رو بده..!
من نوشت: الان یه چیزی تو همین مایه هام!
حالم زیاد خوش نیس!...خدایا...کمکم کن!
سخاوت و بزرگی
پسر بچه ای وارد بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست.
پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد. پسر بچه پرسید: (( یک بستنی میوه ای چند است؟ )) پیشخدمت پاسخ داد : (( 50 سنت )) .
پسر بچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد . بعد پرسید : (( یک بستنی ساده چند است ؟ ))
در همین حال ، تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند و پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد: 35 سنت.
پسر دوباره سکه هایش را شمرد و گفت : لطفأ یک بستنی ساده...
پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت.
پسرک نیز پس از خوردن بستنی پول را به صندوق پرداخت و رفت
وقتی پیشخدمت بازگشت از آنچه دید شوکه شد.
آنجا در کنار ظرف خالی بستنی، 2 سکه 5 سنتی و 5 سکه 1 سنتی گذاشته شده بود. برای انعام پیشخدمت!!!
من نوشت: جای پیش خدمته بودم میرفتم خودمو زیر گل میکردم....!!!!!!!
خداکجاست؟؟؟
یکی بود یکی نبود، دو تا برادر شیطون بودن که به خاطر شیطنت و شلوغیشون یه محل از دستشون شاکی بود...
دیگه هر جا که خرابکاری می شده همه می دونستن زیر سر این دوتاست...
خلاصه ی کار، پدر و مادر این دو نفر صبرشون تموم میشه و کشیش محل رو میارن و میگن:
" خواهش می کنیم این بچه های ما رو نصیحت کنید؛ پدر همه رو در آوردن! "
کشیشه میگه: " باشه، ولی یکی یکی بیاریدشون که راحت تر باهاشون صحبت کنم و مشکلی پیش نیاد. "
خلاصه، اول داداش کوچیکه رو میارن.کشیشه ازش می پرسه: پسرم! آیا میدونی خدا کجاست؟
پسره جوابشو نمیده و همین جور در و دیوار رو نگاه می کنه...
باز ازش می پرسه: "پسر جان! میدونی خدا کجاست؟ "ولی دوباره پسره به روش نمیاره...
در نهایت دو سه بار کشیشه همین سوالو می پرسه و پسره هم به روش نمیاره...!
آخرش کشیشه شاکی میشه و داد می زنه: بهت گفتم خدا کجاست؟!
پسره می زنه زیر گریه و به سمت اتاقش فرار می کنه و در رو هم پشتش می بنده!
داداش بزرگه ازش می پرسه: چی شده؟؟؟!!!
پسره میگه: بدبخت شدیم!!
خدا گم شده، همه فکر می کنن ما برش داشتیم...
نویسنده : بهارنارنج | تاریخ : پنج شنبه 5 تير 1393 |
برچسب ها : برادرای شیطون,مطالب زیبا,کشیش و برادرها,شیطنت و شلوغی,داستان خنده دار,صبر,نصیحت,, |
صفحه قبل 1 ... 33 34 35 36 37 ... 63 صفحه بعد |